غنچه و گل چه قَدَر آورم از شهر و دیار؟
روح از دیدن تو شاد ولی تن بیمار!
گل پلاسیده شد و غنچه بپوسید از هجر.
آن چه البته به جا مانده ز من چوبه دار.
نامه دادم تلفن پشت سرش فکس ایمیل!
دست کم راحله جان عینک خود را بردار!
جان من پنگوئنی یا که امرسان منی؟
مطمئن؛ بی خط و خش بی در و پیکر جادار.
در جهان گشتم و گشتم و ندیدم چون تو!
نیک و نیکوصفت و جمع مزایا دلدار!
کهنه سربازم اگر رخصت وصلم بدهی!
تو که بی جنگ شدی صاحب جانم سردار!
آمدم جان به کف و نیت خدمت دارم!
امر کن تا که ببندم کمر هنگ سوار!
گر پسندت نبود ناز کنم دشمن را!
عاقبت هر چه تو گویی بکنم آن رفتار!
بس نبود این همه تعریف ز تو از چو منی؟
شاعر و مفلس و الاف و همیشه بیکار!
نیک می دانی ام اینها همه جز لاف نبود!
گشنه ام زود بگو چیست غذا بهر نهار؟!
سید کیانوش کاظمی