آنکس که تو را دید به مستی چه نیازست
مخمور نگاهیم که آغشته به رازست
در هیبت شهبازی و دل در کف اَت ای یار
چون مورِ گرفتارم و دل غرق نیازست
اینک من و این دوری و این داغ پیاپی
زان آتش هجران به شبم سوز و گدازست
عشقت به تعابیر بزرگان خرد نوش
چیزی به فراسوی حقیقت و مجاز است
ما را ز شکرخای تو قسمت ننمودند
کاین آرزویم چون شب موی تو دراز است
نجمه محمدی