میروی اما خیالِ نازنیت بامن است!
آتش عشق تو در قلبم، همیشه روشن است!
کاش می شد لحظه های بودنت را قاب کرد!
وقتهایی را که کارَت گفتن و خندیدن است !
خیره شو در چشم من!هنگام رفتن ،باز هم؛
گل برافشان با نگاهت، فصلِ نرگس چیدن است!
باز در من منعکس شو؛ ای همه تصویر عشق!
عمقِ اعجاز تو در آن لحظه ی بوسیدن است!
کاش میشد با تو باشم؛ بی تو پاییزم،؛ بمان!
اضطرابِ این دقایق باز تنها ماندن است !
رفتنت یعنی غروب روزهای خوب من!
بی تو راکد میشوم کار دلم جان کندن است!
سوسن جعفرزاده