من هیچم وتو جمله وجودی به جهان
چون هر نفسش بود و نبودی به جهان
نازیده ام از عشقِ تو در سینه ی خود
ای آنکه سزاوارِ سجودی به جهان
آنجا که غم آغوش زمین می بوسید
در های کرم را تو گشودی به جهان
اهریمن از آشوب و دغلها سر بود
گر لحظه ای الحق تو نبودی به جهان
آیات تو در هستی و آفاق پر است
بر بنده ی خود کشف و شهودی به جهان
سارا بهادری